دانلود مقاله اصول كلي حاكم بر روابط بين الملل و تطبيق آن با حقوق اسلام
دانلود مقاله اصول كلي حاكم بر روابط بين الملل و تطبيق آن با حقوق اسلام

دانلود مقاله اصول كلي حاكم بر روابط بين الملل و تطبيق آن با حقوق اسلام



فهرست

فصل اول....................................

- اهداف.............................................

فصل دوم............................................................

اصل همزيستي مسالمت آميز.........................................

الف- برداشت پاره اي از محققان...............................

ب- به قرآن رجوع كنيم...............................

فصل سوم...............................

اصل رسالت جهاني...............................

فصل چهارم...............................

اصل اعتزال...............................

1- عدم مداخله...............................

2- بيطرفي...............................

فصل پنجم ...............................

اصل وفا به تعهد ات...............................

فصل اول

اهداف

منظور از اصل اين است:

* يك قاعده بنيادين حقوقي كه در سطح بسيار گسترده اي ميدان عمل دارد. مانند: اصل لزوم وفا به عهد.

* و يا يك هنجار اصيل و عام كه دولت بايد در سياست خارجي خود نخست و پيش از هر چيز آن را مبناي عملكرد خود قرار دهد. در نظام حقوقي اسلام، «اصول كلي» در معنايي گسترده تر، همان قواعد عمومي و جاويدان حقوقي اند كه با گذشت زمان و در هيچ شرايطي از اعتبار نمي افتند، مانند: اصل النضرورات تبيح المحرمات (ضرورتها رخصت بخش ارتكاب در منابع اسلامي، به عنوان اصول حاكم بر روابط بين المللي به دست آورده ايم. اما ما هرگز قصد استقصاي اين اصول را در اين مقام نداريم و تنها به عرضه داشت چند اصل بسيار مهم بسند مي كنيم.

فصل 2

اصل همزيستي مسالمت آميز

اسلام در روابط بين الملل، اصل همزيستي مسالمت آميزرا به عنوان نخستين و مهمترين اصل حاكم، براي پيراوان خود عرضه كرده است. اكنون درباره اين اصل كه در حقوق بين الملل معاصر بنيادين به شمار مي رود، به بحث خواهيم پرداخت.

الف- برداشت پاره اي از محققان

در اينجا بار ديگر ياد آوري نظر برخي از نوسندگان پيرامون اين مساله لازم مي نمايد كم آيا «اصل» در روابط اسلامي با نامسلمانان، همزيستي و تفاهيم است، و يا جنگ و خصومت؟

خدوري بر اين باور كه: «روابط عادي ميان مسلمانان و نامسلمانان هرگز مبتني بر صلح نبوده» حالت يك جنگ دائمي ر اميانشان حكمفرما پنداشته است. ضمناً نقطه مقابل اين نظر هم، از محقق ديگري به نام بوآزار شنيديد كه اذغان مي داشت، بنا به تحقيق عده اي از محققان اسلامي، در اسلام صلح و همزيستي مبناي گسترش روابط مسلمانان با ديگر ملتها قرار گرفته است.

حال اگر ما نيز بر تاييد نظر دوم در اين مساله اتخاذ موضع كنيم، شايد بتوانيم پيديش نظر اول را معلوم امري بدانيم كه در كتاب اسلام و حقوقي خود عنوان نكرده اند.

از اين گذشته، اهميت فوق العاده اي كه به مساله جهاد داده شده، و جهاد نيز در ذهن بسياري به مفهوم «جنگ تعرضي» نقش بسته است، عده اي را به اين نتيجه گيري غلط رسانيده كه بپندارند مبناي حقوق بين الملل در اسلام، همان جنگ و ستيز هميشگي با كفار است. بنابر چنين ره گم كردگي، ديگر شگفت نيست اگر پاره اي از نويسندگان حتي اسلام را دين شمشير هم معرفي مي كنند. منتسكيو، متفكر بزرگ فرانسوي، بر اثر مطالعات و ديد محدود خود درباره اسلام چنين مي نويسد:

«وقتي به نتايج اخلاقي مذهب مسيح و اسلام برمي خوريد، بدون ترديد اين فكر به خاطر مي رسد كه بايد مذهب مسيح را قبول كرد، زيرا مذهب مسيح اخلاق را تعديل و برعكس مذهب اسلام، باعث تشديد اخلاق مي شود... ديانت اسلام كه به زور شمشير بر مردم تحميل شده، چون اساس آن متكي بر جبر و زور بوده، باعث سختي و شدت شده است و اخلاق و روحيات مردم را تند مي كند.»

در وارد آوردن چنين اتهامي بر اسلام، منتسكيو يگانه مدعي متفكران غرب نيست، بلكه بسياري از خاور شناسان و اسلام شناسان نيز با همين طرز تفكر، روح مسالمت جوي اسلام را تخطئه كرده اند. ولي ما با مراجعه به تاريخ، اين نكته را روشن كرديم كه روحيه تعرض طلبي و ستيزه جويي، آن هم تا سرحد انساني و ددمنشانه اش، از آن مسيحيان بود و نه مسلمانان.

يكي ديگر از دانشمندان اسلامي كه صلح را مبناي روابط طبيعي اسلام و ديگر ملل دانسته، محمود شلتوت، بزرگ فقيه مصري است. وي با بياني ساده، به ذكر برخي مباني اسلامي پرداخته است و با تكيه بر وحدت بشري و برابري همه انسانها در وظايف و حقوق، به ذكر برخي مباني اسلامي پرداخته است و با تكيه بر وحدت بشري و برابري همه انسانها در وظلايف و حقوق، مي نويسد:

«اسلام از همين رو سياست صلح جويانه اي به مسلمانان توصيه كرده تا هم بر روابط خودشان با يكديگر حاكم باشد، و هم بر روابط شان با ديگر ملتها. بدين لحاظ صلح به عنوان حالت اصلي رابطه ميان انسانها، زمينه همكاري مي شود. از اين رو، اسلام تنها چيزي كه از نامسلمانان خواسته اين است كه مزاحمت خود را از حريم دعوت و نيز پيروان اين آيين به دور نگاه دارند. اما اين كه خودشان هم با زور و اكراه مسلمان بشوند، هرگز! افانت تكره الناس حتي يكونوا مومنين.

شلتوت مي افزايد:

«اسلام هرگز اين حالت طبيعي و اصيل را رها نمي كند، مگر در صورتي كه دستي به خصومت به سويش دراز شود و كارشكنيها و مشكلات، سرراهش را بگيرند، و عده اي بكوشند تا با خشونت و زور، مردم را از گرايش به آن بپراكنند. تنها در چنين صورتي است كه اسلام از پيروان خود مي طلبد كه تجاوز را با تجاوز پاسخ گويند، تازه آن هم به انگيزه كه بار ديگر جو مسالمت آميزي پديد آيد، و عدالت همچنان استوار و پا برجا باقي بماند. از اين رو اسلام هم جنگ تجاوزگرانه را تحريم كرده (كه انگيزه زورگويي وفشار آوردن بر بندگان خدا دارد)، و هم تجاوز در جنگ را: الذين للذين بقاتلون بانهم ظلمو و ان الله علي نصرهم لقدير. الذين اخرجو من ديارهم بغير حق الا ان يقولو ربنا الله و قاتلو في سبيل الله الذين يقاتلونكم والا تعتدو ان الله لا يحب المعتدين

بنابراين، مي توان اصل همزيستي مسالمت آميز را ، نخستين اصل حقوقي و روابط بين المللي اسلامي تلقي كرد. چه مقضاي فطرات انسان در مناسبات و روابط خود با همنوعانش، حالت همزيستي و مسالمت است. اما جنگ و ستيز يك عارضه است كه از انحرافهاي رواني و خارج شدن از مسير عواطف اصيل بشري بر مي خيزد. گرچه فقها هرگز اين سوال را در تحقيقات خود طرح نكرده اند كه آيا در زمينه روابط بين الملل همزيستي اساس و پايه است و جنگ عارضه (يعني مختص حالات اضطراري) ، يا برعكس؟ ولي با برون جستن از انحصار مدارك مربوط به جهاد (و حتي با بازنگري و عميقتر نگريستن به همين مدارك به نظر ما) مي توان اثبات اصل همزيستي را از ساير مدارك و منابع فقهي به دست آورد.

اكنون به كتاب و سنت مراجعه كنيم تا در حدودي كه فراخور چارچوب بحث ماست، انعكاس اصل همزيستي را در آنها در يابيم.

ب- به قرآن رجوع كنيم

اينك نگرشي به برخي از آيات ما را سودمند خواهد بود:

1) ايمان (گرايش قلبي به دين) هرگز تحميل نمي پذيرد

به اين نكته بسيار اساسي كه حاكي از يك امر ساده فطري در وجود انسان است، در آيات متعدي اشاره رفته است، مانند:

قل الله اعبد مخلصا له ديني... فاعبدوا ماشئتم

«بگو: تنها خدا را مي پرستم، و هم خالصانه برايش بندگي مي كنم. حال برويد و هر چه نه او مي خواهيد، پرستش كنيد.»

ولوشاء ربك لامن في الارض كلهم جميعا افانت تكره الناس حتي يكونوا مومنين

«اگر پرودگارت مي خواست همه آنهايي كه در زمين مي زيند، يكسره، ايمان مي آوردند: اينك آيا اين تويي كه بر مردم فشار مي آوري تا با بيميلي مومن شوند!»

-... فمن شاء فليو من و من شاء فليكفر...

«... حال هر كه مي خواهد، ايمان بياورد، و هر كه هم مي خواهد كفر بورزد...»

-... لا اكره في الدين...

«هيچ اجباري در دين نيست».

بنابراين، مي بينيد كه قران چگونه با فطرات انساني گام برداشته و يك امر كاملاً طبيعي را بدون كوچكترين ترديدي پذيرفته است، حال آن كه مي گويند اسلام با زور و شمشير بر ملتهاي جهان تحميل شده، آيا نمي دانند كه فران قانون اساسي اسلام است. حال فرض كنيم آنان مواردي از جنگهاي خشونتبار، به منظور تحميل عقيده را هم در تاريخ يافته اند، بنابراين چرا به جاي آنكه اسلام را محكوم كنند، به انحراف زمامداران اسلامي كه اين گونه آيات صريح قراني را با چنان جنگهاي غير قانونيشان نقض كرده اند، اشاره اي ننموده اند؟ آري، آنان اگر با ديدي علمي و يا با برخورداري از آگاهيهاي لازم بر مساله مي نگريسته اند، بايد بر انحراف و خطاي زمامداران اسلامي- يعني آنهايي كه براي ترويج دين خود، تنها به زور شمشير و كشور گشايي روي مي بردند- انگشت بگذارند، نه آنكه خود اسلام را دين شمشير معرفي كنند.

اكنون با يك استدلال كوتاه به سادگي اثبات مي شود كه خشونت و اتخاذ موضع خصمانه از سوي مسلمانان در برابر ملل بيگانه، هرگز حالت اصلي و طبيعي روابط شان نبايد باشد:

از مجموع آياتي كه از نظر گذشت و نيز آياتي كه وظيفه پيامبري را در تبليغ خلاصه مي كند، دو نكته زير به دست مي آيد:

اولا ايجاد عقيده در نهاد آدمي، هرگز با تحميل و زور سازگار نيست. ثانيا پيامبر وظيفه اي جز تبليغ، يعني معرفي عقيده و دين صحيح را ندارد، و با پيامبر هرگز به راه سلطه وري و كسب جاه و ثروت اندوزي و خلاصه هدفهاي مادي و دنيايي، تلاش نمي كند.

پس از ذكر اين دو نكته، به اين نتيجه مي رسيم كه پيغمبر در نخستين رابطه اي كه با ملل بيگانه برقرار مي كند، هيچ انگيزه اي براي خشونت و ناسازگاري با آنان ندارد؛ و خلاصه اين است معناي آن سخن كه مي گويند: حالت نخستين و اصلي در روابط اسلامي با ديگر ملل، بر مبناي تفاهم و مسالمت استوار آمده است، نه بر پايه جنگ و خصومت.

2) شيوه هاي تبليغ همه مسالمت آميزند

هر چند كه وظيفه پيامبر فقط معرفي دين حق است (و ما علي الرسول الا البلاغ)، ولي چه اشكالي دارد كه در امر تبليغ علاوه بر طرق نرم و مسالمت آميز، از شيوه هاي تند و پرخاشگر هم استفاده شود.

بسيار خوب، طرح اين اشكال ما را وادار مي كند كه نظر قران را در باره شيوه و چگونگي تبليغ در اسلام جويا شويم؟

ادع الي سبيل ربك بالحكمه والموعظه الحسنه و جادلهم بالتي هي احسن

«با حكمت (دانش و عقل) و اندرز نيكو (مردم را) به پرودگارت فرا بخوان و (هر گاه ديدي كه آنان سر بحث و مناظره دارند) به شيوه اي كه بهتر است، مناظره كن.»

حال اگر باز هم قران را بكاويد آيه هايي در تاييد اين آيه مي يابيد، ولي چيزي كه دلالت بر خشونت در امر دعوت باشد هزگز نخواهيد يافت.

3) روابط مودت.

اين جمله در نهج البلاغه جلب توجه مي كند كه حضرت علي (ع) در فرمان تاريخي خود به مالك مي فرمايد:

و اشعر قلبك الرحمه والمحبه لهم، واللصف بهم، ولا تكونن عليهم سبعا ضاريا تغتنم اكلهم فانهم صنفان: اما اخ لك في الدين و اما نظير لك في الخلق...305

«پيوسته قلبت را از مهر به شهروندان، مالامال كن. زنهار نسبت به مردم، همچون جانوران درنده اي كه براي خوردنشان دنبال فرصت مي گردند، مباش. چه آنان بر دو دسته اند: يا برادر دينيت به شمار مي روند، و يا اينكه در آفرينش همانند تو هستند... 306

گرچه اين فرمان ناظر به شهرونداني است كه در اقليت بسر مي برند، ولي معيار «همانندي در آفرينش» كه ملاك ابزار محبت و لطف نسبت به هر انساني است، هر چند كه همكيش ما هم نباشد- هرگز در روابط بين المللي گم نمي شود. در رويارويي با ملل بيگانه باز ما با كساني طرف هستيم كه به تعبير علي (ع)، همانند ما در آفرينش اند، پس نبايد بگذاريم عواطف انسانيمان پايمال تعصبات عقيدتي شود. قران نيز در اين باره صريحاً به ما اجازه نيك رفتاري را داده است:

لا ينهيكم الله عن الدين لم يقاتلوكم في الدين ولم يخرجوكم من دياركم ان تبروهم و تقسطوا اليهم ان الله يحب المقسطين.

«خداوند نهيتان نكرده است از اينكه با آن كساني كه با شما در دين پيكار نكرده، و نه از ديارتان آواره كرده اند، نيك رفتاري، و دادگري كنيد، چه خدا دادگران را دوست مي دارد.»

آيا نيك رفتاري و عدالت، جدا از ابزار عواطف نرم انساني، مي تواند تحقق يابد؟

4) صلح و احياي همزيستي

به هنگام بروز اختلافها ميان بندگان خدا، روح تعاليم قران اين است كه نخست و پيش از هر چيز، آنان را وادار به اتخاذ موضع صلح و سازش مي كند.

بنابراين، عباراتي همچون «اصلاح بين الناس» يا «الصلح خير» را مي توان يك شعار خدايي در زمينه حل اختلافات تلقي كرد. البته اين نكته نيز طبيعي است كه در برابر فتنه گران و سد چينان راه خدا، مسامحه و سازش در صورت توانايي و برتري قوا، به هيچ روي معنا ندارد. اما در ساير موارد، قران صريحاً به همزيستي و سازش، نظر مثبت داده است:

«خداوند نهيتان نكرده از اينكه با آن كسان كه با شما در دين پيكار نكرده و نه از ديارتان آواره كرده اند، نيك رفتاري و دادگري كنيد...»

آيه ديگر:

و ان جنحوا للسلم فاجنح لها... (618)

«هر گاه (كفار) از صلح و (همزيستي) استقبال كردند، تو نيز از آن استقبال كن...».

قران در برخي آيات خود، به پيامبر يا مسلمانان دستور داده است كه نزد كفار اين سخن را بر ملا بگويند كه ما و شما در پاره اي از مسائل عقيدتي قدر مشتركهايي داريم (مانند: آيه 64 سوره آل عمران و 46 سوره عنكبوت). آيا معناي اين فرمان آن نيست كه مسلمانان چنين وحدتي را دستاويز گسترش مناسبات فيمابين قرار دهند و به سوي يك همزيستي مسالمت آميز و نزديكتر شدن هر چه بيشتر، روي برند؟



تعداد صفحات:50

متن کامل را می توانید دانلود نمائید چون فقط تکه هایی از متن در این صفحه درج شده (به طور نمونه) و ممکن است به دلیل انتقال به صفحه وب بعضی کلمات و جداول و اشکال پراکنده شده یا در صفحه قرار نگرفته باشد که در فایل دانلودی متن کامل و بدون پراکندگی با فرمت وردwordکه قابل ویرایش و کپی کردن می باشند موجود است.

فایل هایی که پس از خرید می توانید دانلود نمائید

10_1549287802_7958_2365_1530.zip0.03 MB
پرداخت و دانلود محصول
بررسی اعتبار کد دریافت کد تخفیف
مبلغ قابل پرداخت : 74,500 تومان پرداخت از طریق درگاه
انتقال به صفحه پرداخت