دانلود پایان نامه ادبیات بررسي خداشناسي سعدي با تكيه بر صفات باري تعالي
دانلود پایان نامه ادبیات بررسي خداشناسي سعدي با تكيه بر صفات باري تعالي

دانلود پایان نامه بررسي خداشناسي سعدي با تكيه بر صفات باري تعالي


چكيده:

آنچه در اين مجموعه گرد آمده است نتيجه بررسي دو اثر بزرگ سعدي – گلستان و بوستان –به تصحيح دكتر غلامحسين يوسفي است. هدف اصلي نگارنده بررسي خداشناسي سعدي با تكيه بر صفات باري تعالي بوده است.بخش اول شامل چكيده و پيش گفتار و مقدمه مي‌باشد.

در بخش دوم، زندگي شيخ اجل سعدي بيان گرديده و در معرفي اجمالي او، اعم از تاريخ تولد، محل رشد، سفرها و استادان ، آثار و در آخر تاريخ وفات از منابع معتبر استفاده شده است.

بخش سوم به تبيين ويژگي‌هاي سياسي، اجتماعي، ادبي دوران سعدي پرداخته است.

در بخش چهارم خاستگاه فكري او مورد بررسي قرار گرفته است تا از اين طريق ريشه‌هاي فكر و انديشة او و آبشخور باورهايش معلوم گردد. از اين رو به بررسي شباهت‌هاي سعدي با شهاب الدین ابوحفص سهروردي ،ابوالفرج بن جوزي، محمد و احمد غزالي همت گماشته شده است.

در بخش پنجم با طرح اين فرضيه كه سعدي عارف است يا سخنوري متشرع، با بيان مضامين عرفاني و بيانات شرعي او، به فرضيه مورد نظر پاسخ داده شده است و در اين حين با نگرش و تأمل در دو كتاب مشهور و معروف او «گلستان و بوستان» به آنچه تصديق تشرع و عرفان اوست اشاره و نتيجه گيري شده است.

بخش ششم اختصاص به اصلي پايان نامه يعني صفات و اسمای باري تعالي در دو اثر مذکور داشته و هر يك را به ترتيب الفبايي و به صورت مستقل با استناد به نوشته­ها و سروده­هاي شيخ آورده شده است.

در بخش هفتم صفتهايي را كه سعدي به ندرت از آنها استفاده كرده است به ترتيب الفبا یاد کرده است.

در بخش هشتم با بررسي اوصاف جمالي وجلالي به فرضيه های اصلي رساله پاسخ داده و نتيجه كلي پژوهش بازگو شده است.

پیش گفتار

این پژ وهش،دو اثر گران قدر گلستان و بوستان از خداوند گار سخن – شیخ اجل – سعدی شیرازی را مورد بررسی قرار داده و کوشیده است از خلال آن تصویر روشنی مشخصی از خدای سعدی ارائه دهد.

پیشینه تحقیق :

در باب ویژگی های فکری سعدی در حوزه معرفتی (Theology) تا کنون مقاله‌های پراکنده ای نگا شته شده است.

شادروان دکتر غلامحسین یوسفی در کتاب« دیداری با اهل قلم » و نیز مقدمه ای که بر دو کتاب گلستان و بوستان نگاشته اند وزنده یاد دکتر« عبدالحسین زرین کوب »در مجموعه «حدیث خوش سعدی » و دکتر«محمد علی اسلامی ندوشن » در کتاب « چهار سخنگوی وجدا ن ایرا نی/ اسلامی» و نیز شادروان «علی دشتی » در کتاب «قلمرو و سعدی» بیشترین نکات را در این مورد ابراز داشته اند : اما به نظر می رسد تا کنون پژوهش سازمان یافته ای که مبتنی بر صفات و اسمای الهی مندرج در بوستان و گلستان باشد صورت نگرفته است .

مساله تحقیق :

این رساله در پا سخ این پرسش ها تدوین شده است.

خدای سعدی با توجه با توجه به دو کتاب تعلیمی او گلستان و بوستان – چگونه خدایی ست ؟

بیشترین صفات یا صفتی که از دید سعدی بر ازنده و یا معرف اوست کدام / کدام هاست ؟

و آیا صفاتی که وی به عنوان صفات ممتاز با بیشترین بسامد در مورد پروردگار به کار می برد ،در مورد انسان ها نیز به کار رفته است ؟یعنی آیا سعدی آدمیان را نیز شایسته تخلق به همان صفات می‌داند یا خیر؟

روند پژوهش :

نگارنده این پژوهش ، با مطالعه و فیش برداری از دو اثر -گلستان و بوستان- از دیدگاه خداشناسی و بررسی چند اثر مهم در این زمینه،همت گماشته است.

مقدمه:

سعدي در تاريخ ادب فارسي شاعري بزرگ و نويسنده­اي توانا واديبي فرزانه شناخته شده است. بیت های بلندی كه وي به صورت غزل، قصيده ، رباعي و ترجيع بند سروده از يك سو و دو كتاب مشهور او – بوستان و گلستان- از سوي ديگر دلیل آشکاری بر فسحت میدان ادب و ابداع در تعبیر، در آثار اوست.

بازنگري شعر و انديشه­هاي والاي سعدي در هر عصر و زمان و گلگشت در بوستان و گلستان وي كه، مشحون از عطر گل­هاي فرهنگ اسلامي است، آدمي را به كمال انساني و معنوي رهنمون مي‌سازد.

آثار سعدي بازگوي تلاش او براي بيان معرفت خداست. در مجموعه او، همه پديده­ها هدفمند است،تا انسان را از معرفت غریزی به معرفت ربانی فرصت عروج بخشد.

برگ درختان سبز پيش خداوند هوش هر ورقي دفتري ست معرفت كردگار

«كليات، ص 509»

«تسبيح كائنات، آمد و شد خورشيد و ماه و پويائي و كارگري و رسالت باد و ابر و باران، شكوه كوهساران و درياها، درختان، مرغان نغمه خوان، گياهان و ميوه­هاي الوان، مراحل تكوين جنين ، يادكرد صفات جلال و جمال الهي و ده ها موضوع ديگر، آرمان شعري سعدي را در شناخت خداوند تشكيل مي­دهد.» ([1])

شيخ اجل، اشعار بلندی را در توحيد سروده است كه به صفات الهي چه جمالي و چه جلالي اشاره دارد و او را به داشتن علم و قدرت و لطف و كبريا ... توصيف مي­كند و ذات پاكش را از هر شائبه ای منزه می شناسند.

وصف اين معاني در آثار گوناگون او بويژه بوستان هويداست. او علاوه بر دعوت انسانها به شناخت حق،آنها از تفكر در ذات الهي نهي مي­كند:

نه هر جاي مركب توان تاختن كه جایی سپر بايد انداختن

«بوستان، ص 35»

او طي طريق، تفكر در آثار و آيات و آلاء حق مي­داند نه تفكر بي‌حاصل در ذات اقدس الهي زيرا كه:

خاصان در اين ره فرس رانده­اند به لااحصي از تگ فرومانده­اند

«بوستان، ص 35»

او معتقد است اگر انسان در اين وادي بي‌كران، طالب فرس راندن است بايد آيينه دل را صيقل دهد و آنگاه كه عشق الهي در دل او تابيد با بال محبت در آسمان عشق به پرواز در آيد.

خواننده ارجمند در اين رساله علاوه بر آشنايي با سعدي و دوران او از جهت های مختلف به طرز تفکر و چگونگی عقاید او آگاهي مي­يابد.

با توجه به موضوع رساله- كه خداشناسي سعدي با تكيه بر صفات الهي ست- نگارنده صفات ذكر شده در گلستان و بوستان را استخراج كرده و با استناد به جمله ها و ابيات سعدي به توضيح آنها پرداخته است.

در ابتدا آيات در بردارنده هر صفت در ذيل همان صفت ذكر شده و بعد در صورت لزوم برخي صفت­ها را از لحاظ لغوي معني کرده است و سر انجام با آوردن نمونه های صفت مورد نظر از گلستان و بوستان،نظریه شیخ بیان شده است.

در انتها با بررسي اوصاف الهي، با توجه به بسامد بالاي صفات جمالي، نگارنده بر آن بوده است كه شيخ اجل بر رحمانيت حق بيش از قهاريت و جباريت او تکیه داشته و اين معرفت ناشي از حالت روحاني وي بوده كه ذات مطلق را نه به برهان بلكه به ذوق و وجدان درك كرده است.

از آنجا كه هر اثري ناگزير از عيب و نقص است، اينجانب نيز طبيعتاً كار خود را مبرّا از نقص و خطا نمي‌داند و اميدوار است ، كمبودها و نارسايي­هايي كه از ديد بنده پنهان بوده از راه تذكار استادان صاحب نظر جبران شود.

زندگی سعدی:

«الشیخ الامام المحقق ملک الکلام افصح المتکلمین ابو محمد مشرف الدین ( شرف الدین ) مصلح بن عبدالله بن مشرف السعدی الشیرازی» ، از شاعران بزرگ زبان و ادب فارسی­ست. (1)

غیر از لقب اکتسابی او – «افصح المتکلمین» – که هنرش به او بخشیده ، در شناسنامة او ، تکلیف هیچ چیز دیگر روشن نیست.(2)

«ابوبکر بیستون» که چهل واندی سال بعد از شیخ ، کلیات و غزلیات او را جمع کرده و منظم ساخته است در مقدمه­ای که بر دیوان او نوشته، او را « مشرف المله و الدین مصلح الاسلام و المسلمین » می­خواند.

«حمدالله مستوفی» در «تاریخ گزیده» سعدی را «مشرف الدین مصلح شیرازی» معرفی می­کند.

در نسخة کهنه­ای از کلیات که در 716 کتابت یافته و متعلق به «لقمان الدوله» بود در سال 1326 مورد استفادة «فروغی» برای تصحیح چاپ دیوان قرار گرفت، بخش «طیبات» بدین عبارت خاتمه می­پذیرفت: « و قد نقل هذا من حظ الامام المحقق المغفور مشرف المله و الدین مصلح السعدی.....» و قطعه سنگی که هنگام کندن زمین پیرامون آرامگاه سعدی برای تعمیر اسفالت از خاک بیرون آمد و در موزة «فارس» حفظ شده است و گمان می­کنند مربوط به سر در مقبرة قدیمی پیش از تعمیر «کریم خانی» بوده باشد. بر این پاره سنگ به خط ثلث، آیاتی از «قرآن» و شعری از سعدی و عباراتی در توصیف او که به نام سعدی ختم می­شده است که فعلاً دو کلمة اول و آخر آن بر جا مانده است: « ابو عبد.... السعدی » که به قرینه « ابو عبدالله .... سعدی » باید باشد.

«جامی» در «نفحات الانس» نام او را «مشرف الدین مصلح بن عبدالله» و در «بهارستان» «شیخ مصلح الدین» می­نویسد. نظر «ابن فوطی بغدادی» در کتاب «مجمع الالقاب» قدیمترین روایت راجع به معرفی اوست که بدین نام می­خواند: « مصلح الدین ابو محمد عبدالله بن مشرف بن المعروف با السعدی الشیرازی »

روایت­ها بسیار است و «محیط طباطبایی» معتقد است می­توان با مقایسة آنها از روی حدس به وجود رابطه­ای میان لقب « مصلح الدین » و کنیه « ابو محمد » و اسم « عبدالله » و همچنین لقب « مشرف الدین » با کنیه ابو عبدالله پی برد. (3)

برخی نیز نام کامل سعدی را «مشرف الدین بن مصلح الدین عبدالله» نام برده نه «مصلح الدین». (4) «هانری ماسه» نیز در انتخاب نام او مردد مانده و اینگونه می­نویسد: « نام او را مصلح الدین یا بنا به قولی شرف الدین عبدالله یا مشرف الدین عبدالله گذاشتند » . (5)

«یان ریپکا» در کتاب «تاریخ ادبیات ایران» او را «شیخ ابو عبدالله مشرف الدین مصلح، سعدی شیرازی می­نامد» . (6)

نتیجة پژوهش­های دهه­های اخیر در نهایت این شده که به روایت ابن فوطی ( م 723 هـ ) که معاصر سعدی بوده و با سعدی نامه­نگاری داشته است، رضایت دهنده و نام او را مصلح الدین، کنیه­اش را ابومحمد، لقبش را مشرف الدین یا شرف الدین و تخلصش را سعدی بدانند. (7)

«تاریخ تولد او از مواردی­ست که مورد تردید واقع شده و نظریه پردازان با دلایل خاص خود آن را تعیین کرده و بر آن پا فشاری ورزیده­اند.

برای نوشتن زندگی نامة شخصی، می­توان به آثار بر جا مانده از آن شخص و یا شاهدان عینی تکیه کرد و از آنجا که در مورد سعدی افسانه­ها بسیار است، شواهد عینی وجود ندارد و آنچه که در تعیین تاریخ تولد یاری گراست، نگاه به آثار وبررسی آنهاست.

در آثار سعدی شواهدی که می­تواند گویای زمان تولد او ­باشد وجود دارد که هر ادیبی بنابر نظریة شخصی خود تاریخی بر تولد او ساخته­اند. به عنوان نمونه گروهی بنابر، بیان حال سعدی در «دیباچة گلستان» ، تاریخ تولد او را چنین گویند : چون شیخ شب هنگام تأمل ایام گذشته می­کرده و به عمر تلف شده تأسف می­خورده و این بیتها را مناسب حال خود می­گفته:

هر دم از عمر می­رود نفسی

چون نگه می­کنم نماند بسی

ای که پنجاه رفت و در خوابی

مگر این پنج روز دریابی (8)

و در پایان دیباچه، زمان اتمام گلستان را به این تاریخ بیان می­کند :

در این مدت که ما را وقت خوش بود

ز هجرت ششصد و پنجاه و شش بود (9)

پس سعدی در زمان اتمام گلستان 50 سال داشته است و بنابراین تولد او 606 هجری قمری می­باشد «محیط طباطبایی» این نظریه را رد کرده و تولد او را حدود 585 قمری می­داند» . (10)

برخی نیز تاریخ تولد او را 580 ذکر کرده­اند. (11) دکتر «ذبیح الله صفا» تاریخ تولد او را سال 606 هجری می­داند . (12) و «الطاف حسین حالی» ادیب و شاعر در اواخر قرن 13 هجری، سعدی را شاگرد نظامیه­ای «ابوالفرج بن جوزی» بزرگ، در گذشتة سال 597 هجری و صاحب کتاب مشهور «تاریخ المنتظم فی التاریخ الامم و الملوک»پنداشته و طاماتی بدین استدلال یافته که چون سعدی به هنگام در گذشت استادش بیش از 9 سال نداشته، تولد او پیش از 589 هجری بوده است. (13)

بحث در مورد تاریخ تولد سعدی هنوزهم ادامه دارد اما سال 606 قطعی ترین نظری است که پذیرفته­اند و متعقدند سعدی در آن سال در شیراز متولد شده است. (14)

و نیز آنچه دربارة زندگی سعدی بیان شده با تکیه بر آثار او بویژه بوستان و گلستان است. بنابر روایت «تذکرة دولتشاه»پدر شاعر «عبدالله» و در خدمت «سعدبن زنگی» بوده و لقب «سعدی» را او برای خود برگزیده بود. اما بیشتر احتمال دارد خود شاعر به عنوان حق شناسی تخلص« سعدی » را انتخاب کرده باشد. (15) در مورد تخلص سعدی نیز اظهار نظر بسیار است. برخی بر این نظر­ند که تخلص او مأخوذ او نام « سعد » پسر اتابک ابوبکر است و برخی هم تخلص او را مأخوذ از اسم سعد زنگی پدر اتابک ابوبکر می­دانند و محیط طباطبایی نیز معتقد است که تخلص سعدی باید از نسبت خانوادگی او گرفته شده باشد که منسوب به سعدبن عباده خزرجی صحابی­ست. (16)

او در شیراز و بنابر گفتة خود در خانواده­ای فرهنگی به دنیا آمده است:

همة قبیلة من عالمان دین بودند

مرا معلم عشق تو شاعری آموخت (17)

او از کودکی تحت تربیت پدر قرار گرفت و از هدایت و نصیحت او بر خوردار گشت. (18)

سعدی در هر داستان موقعیتی را می­آفریند تا در آن فضا نکتة اخلاقی را بیان کند اما اگر برخی حکایت را مانند حکایت زیر بتوان واقعی پنداشت، چگونگی سالهای خردسالی­اش و اینکه پدرش از کارکنان سادة دیوان بوده و در رفاه بودند را می­توان فهمید: (19)

ز عهد پدر یاد دارم همی

که باران رحمت بر او هر دمی

که در طفلیم لوح و دفتر خرید

ز بهرم یکی خاتم زر خرید

بدر کرد ناگه یکی مشتری

به خرمایی از دستم انگشتری (20)

از مرگ پدر در کودکی ­اش، سخن می­گوید :

مرا باشد از درد طفلان خبر

که در طفلی از سر برفتم پدر
(21)

بعد از مرگ پدر، ظاهراً در حجر تربیت نیای مادری قرار گرفت. (22) پس از محروم شدن از تربیت پدر شیراز تنها ماند. اما «اتابک سعد» مردی نبود که فرزند خدمتگزار پیشین خود را در سختی رها کند. در سایة توجه اتابک: سعدی که بی گمان بر اثر هوش و ذکاوت پیش رس خود انگشت نما بود به بغداد رهسپار گشت .(23)

او که مقدمات دانش­های ادبی و شرعی را در شیراز آموخته بود برای اتمام تحصیلات به بغداد رفت زیرا در پی لشکرکشی­های خوارزم­شاه و ایلغارهای مغول به بغداد رانده شد و در مدرسه نظامیة آن شهر، دانش آموزی را دنبال کرد. (24)

تحصیلات مقدماتی سعدی در مدرسة عالی نظامیة بغداد- که توسط خواجه نظام الملک طوسی در نیمة قرن پنجم هجری در عصر سلجوقی برای پرورش فقیهان شافعی مذهب تأسیس شده بود- صورت گرفت. سعدی در اواخر دهة دوم در سدة هفتم برای تحصیل در آن جا، رحل اقامت ناپایدار افکند و این دوره تا سال 623 هـ.ق دوام داشت.

این مدرسه برای هر طالب علمی کعبة آمالی بود که رسیدن به آرزوهای دین و دنیای خود را در آن می­یافت . زیرا این مدرسه، بزرگترین دانشگاه علوم دینی دنیای اسلام بود و نخستین استاد آن، «ابواسحاق شیرازی» (م 476 هـ) پیشوای شافعیان بود که شهرتی جاودانه یافت و او 15 سال قبل از سعدی از فارس وارد عراق شده بود.

ورود به مدرسة نظامیة بغداد در بین سایر مدارس نظام الملکی راحت­تر بود زیرا مدارس «مرو» و«بلخ» و «نیشابور» و «هرات» در آتش هجوم تاتار می­سوخت و دیگر شهرهای نظامیه­ای، مانند «اصفهان» شاهد درگیری تعصبات «خجندیان شافعی» و «ساعدیان حنفی» بودند.

دیدار سعدی از «عراق» و اقامت او در «بغداد» با نیمه خلافت دیر پای «ناصر» (575-623هـ ) و خلافت یک سالة پسر و جانشینانش «الظاهر» ( 622-623هـ ) و خلافت «مستنصر» ( 623-640 هـ ) و «مستعصم» آخرین خلیفة «عباسی» ( 640-623 هـ ) تقارن داشته است.

بغداد در آن زمان بیش از سی مدرسه داشت و در بین این همه مدارس، تنها مدرسة نظامیه بود که هر استاد و طالب علم حضور در آنجا را افتخاری می­شمرد. مدرسة «مستنصریه» با حمایت مادی و معنوی «مستنصر بالله عباسی» خلیفة وقت برای مذهب اربعه سنیان، با شکوه عظیمی ساخته شده بود ولی نتوانست با نظامیه رقابت کند. مخصوصاً در ایام «مستعصم» ( 640-656 هـ ) کار تجسس در عقاید و تجاوز به آزادی شغلی و فکری دانشمندان به جایی رسیده بود که وزیر، استادان «حنفی» ، «مالکی» شافعی ، «حنبلی» مستنصریه را متعهد ساخته بود که در مجالس درس سخنی از خویش نگویند وتنها به گفته­ها و نوشته­های پیشینیان و تکرار مکررات در مسایل مذهبی بسنده کرده و این چنین باب اجتهاد و نقد و نظر را در این دانشگاه بزرگ مرکز خلافت عباسی مسدود کردند. سعدی در چنین فضای فکری و زمان و مکان سیاسی، اجتماعی، بغداد را دیده و فقط در مدرسه نظامیه تحصیل کرده است. (25)

اشارت شعدی به تحصیل در بوستان چنین است:

مرا در نظامیه ادرار بود

شب و روز تلقین و تکرار بود

مراستاد را گفتم ای پر خرد

فلان یار بر من حسد می­برد

شنید این سخن پیشوای ادب

به تندی بر آشفت و گفت ­ای عجب

حسودی پسندت نیامد زدوست

که معلوم کردت که عیبت نکوست؟

گر او راه دوزخ گرفت از خسی

از این راه دیگر تو دروی رسی (26)

در زمان ورود سعدی به نظامیة بغداد، کتب متعددی در مورد «الهیات» «فقه» ، «تفسیر قرآن» توسط استادان آن مرکز تألیف شده بود. (27)

در نظامیة، آموزش بر مبنای فرقة شافعی تنظیم شده بود و به دلیل جدیت و کوشایی سعدی، طولی نکشید که علاوه بر گرفتن مستمری، عنوان معید نیز پیدا کرد. (28)

تحصيل او در بغداد رويدادي است كه از جنبة هنر شاعري سعدي كه بگذريم جنبه‌هاي ديگر شخصيت او را شكل مي‌دهد. (29)

دربارة استادان و مشایخ سعدی در مدرسة نظامیة بغداد ، اشاره­ای- در نظم و نثر او و حتی در نوشته­های قدمایی که در مورد احوال و آثار او تفحص کرده­اند- دیده نمی­شود. از بزرگان علمی و عارفانی که سعدی به عنوان مشایخ خویش در بغداد از آنان نام برده است یکی «ابوالفرج بن الجوزی» ملقب به محتسب، متوفی 656 قمری­ست. (30) همچنین تحت تاثیر صوفی عالی قدر «شیخ شهاب الدین سهروردی» متوفی 623 هـ. ق قرار گرفت . (31) در یکی از حکایات بوستان از او نیز یاد می­کند :

مقامات مردان به مردی شنو

نه از سعدی از سهروردی شنو

مرا شیخ دانای مرشد شهاب

دو اندرز فرمود بر روی آب (32)

سعدی علاوه بر کسب تربیت و قبول نظر عارفان و پیران، به عده­ای از آنان ارادت ورزیده و کسب فیض کرده است با این تفاوت که اطاعت صرف از آنها نداشته و فقط از مصاحبت و گفتار و نظرهای آنان برخوردار بوده است. و ذکر نام بعضی از مشایخ مانند «عبدالقادر» گیلانی، باعث شده کسانی مثل دولتشاه او را از مراد و مشایخ سعدی بدانند. (33)

سعدی سفرهای بسیار و متعددی داشته است که برای آنها انگیزه­هایی قائل شده­اند. سفرهای سعدی را نتیجة، طبع بی­آرام او دانسته­اند که ثمری بس گرانبها داشت. (34)

«هانری ماسه» می­گوید: «دو انگیزه موجب شد که سعدی به مسافرت اقدام کند. اول فریضة حج و دوم شهر بغداد که مبدأ مسافرتها و سرمنزل همة جاده­ها بود و به این ترتیب شاعر به طور مستقیم به مسافرت­های دور و دراز تمایل پیدا می­کرد و از طرفی در ممالک اسلامی، مسافرت نوعی ریاضت اجباری از برای درویشان به شمار می­آمد و دیگر اینکه شاید نشانه­های مکرر عدم ثبات سیاسی، در تصمیم سعدی برای دور شدن از بغداد مؤثر بوده است». (35) همچنین، بی­شک سعدی از سر کنجکاوی و برای فرار از بلا یا به گردش در کشورهای آسیایی مصمم شد و البته ذوق سفر نیز در دلش­جا گرفته بود زیرا در کلیات اشارات متعددی به منافع و مزایای سفر دارد. بنابراین سعدی در دوران پیری، هیچ تأسفی نداشته که مدتی دراز، زندگی پر حادثه و پرخطر مردم سفری را برگزیده بوده است. (36) درباب هشتم گلستان می­گوید: عاقل چون خلاف اندر میان آید، بجهد و چون صلح بیند لنگر بنهد که آن جا سلامت بر کران است و این جا حلاوت در میان. (37)

سفرهای سعدی از بغداد در حدود سال (620-621) آغاز شد و در سال 655 با بازگشت به شیراز پایان پذیرفت. او در ابتدا به بغداد سفر کرد و بعد سفرهای طولانی او به حجاز و شام و لبنان و روم بود که از هر جایی توشه­ای اندوخت. (38)

دکتر «اته» آغاز سفرهای طولانی او را سال 624 هـ.ق- زمانی که سعدی از بغداد به شیراز بازگشته و وضع آشفتة فارس را دیده و آنجا را ترک می­کند- می­داند و معتقد است در حدود سی سال تا 654 در سرزمین­های اسلام از هند در مشرق ایران و سوریه و حجاز در مغرب ایران به سیر و سیاحت می­پردازد.

از نظر او، سعدی طی این سفرها، بلخ، غزنه، پنجاب، سومنات، گجرات، یمن، حجاز و دیگر قسمتهای عربستان حبشه، شام، بویژه دمشق و بعلبک، افریقای شمالی و آسیای صغیر را دیده است. او همه جا مانند درویش واقعی به جاهای گوناگون سفر کرده و با همه صنف­ها و طبقات مردم نشست و برخاست داشته است.

برخی سفرهای او را می­توان با توجه به حکایت­هایش در گلستان و بوستان توجیه کرد. گاه به وجه دردناکی با کاروان حج بیابان­های سوزان «عربستان» را پیموده و گاه در «کاشغر» با شاگردان مدرسه به بذله­گویی پرداخته و.....» (39)

بازگشت او را از سفرهای طولانی، شیراز سال 654 دانسته و فعالیت ادبی او مربوط به این دوره از زندگی اوست. (40)

«ذبیح­الله صفا» سفر او را به مکه یکبار پس از سال 655 می­داند. «دولتشاه» با اطمینان می­گوید که سعدی چهارده بار به زیارت خانة خدا رفته است و هازی ماسه نیز تا حدی این گفتة دولتشاه را پذیرفته می­گوید: «به فرض این که دولتشاه مبالغه کند لااقل سعدی چند بار به مکه رفته است و در گلستان حداقل در شش مورد به این زیارت­ها اشاره کرده است. (41)

از خستگی حاصل از این سفرها، سعدی در دو مورد سخن به میان می­آورد. (42)

برخی از سفرهای سعدی را خیالی و بافتة ذهن شاعر می­دانند. مخصوصاً سفر به هند تا دیار فرنگ. (43) و برخی دیگر معتقدند که نام مکان­هایی که در گلستان آمده است چه بسا سفر واقعی سعدی نباشد بلکه به خاطر شهرت آنها و یا موسیقی کلام باشد. (44)

از نظر «محمدعلی اسلامی ندوشن»، سفرها اکثراً واقعی بوده­اند. سفرها چون دلایل دارند و مورد به مورد آنها گفته شده است و دیگران که معاصر سعدی بوده­اند یا اندکی بعد از سعدی بوده­اند آنرا قبول کرده­اند. شاید در مورد برخی از آنها غلو شده باشد ولی این بدان معنی نیست که چون دیباچه گلستان را خیالی گرفته­اند پس سفرها هم خیالی بوده­اند. (45)

آثار سعدی که گاه جداگانه و گاه در قالب کلیات که حاوی رساله­ها و بوستان و گلستان و ملمعات و ترجیعات و قصاید و غزلیات بوده، به طبع رسیده است.

آثار او را می­توان به دو دسته منظوم و منثور تقسیم کرد. در رأس آثار منظوم او، که در نسخه­های کهن کلیات «سعدی نامه» نامیده شده، بوستان است. تاریخ اتمام آن 655 هجری ست و شامل ده باب به نامهای، عدل، احسان، عشق، تواضع، رضا، ذکر، تربیت، شکر، توبه، مناجات و ختم کتاب است. او این کتاب را در قالب مثنوی به بحر متقارب و به نام «اتابک ابوبکر سعدبن زنگی» سروده است. این کتاب مثنوی عارفانه است. اما بر روی هم او به تفکر انتزاعی عرفانی چندان علاقمند نیست جز آنکه آنها را در زندگانی روزمره، یعنی اصول اخلاقی و آموزنده­ای که خود قبول دارد، به کار می­برد و هدف نظری را دنبال می­کند.

از اثرهای منظوم دیگر او: قصیده­های عربی­ست که کمتر از هفتصد بیت و مشتمل بر معانی غنایی و مدح و نصیحت و یک قصیده در مرثیة المستعصم بالله است. قصیده­های فارسی نیز در موعظه و نصیحت و توحید و مدح شامان و بزرگان دارد. مرثیه­های او که برای «المستعصم» و «ابوبکر بن سعدبن زنگی» . «سعدبن ابوبکر» و «امیرفخرالدین ابی­بکر» و «عز­الدین احمدبن یوسف» سروده و نیز یک ترجیح بند در مرثیة اتابک سعدبن ابی­بکر دارد.

غزل­های او شامل ملمعات، مثلثات، ترجیعات، طیبات، بدایع، خواتیم و غزل قدیم.

قطعه­هایی به عربی و فارسی و غالباً در مدح صاحب دیوان جوینی ساخته شده است بنام او «صاحبیه» نامیده شده است. از آثار منظوم دیگر «خبیثات» است که مجموعه­ای از شعرهای هزل و در مثنوی انتقادی و چند غزل و قطعه و رباعی­ست که همة آنها رکیک نیست بلکه بعضی متضمن مطایبه­های مطبوع و منظوم است و آثار منثور او:

رسالات شش­گانة سعدی، آیتی از کمال سخنوری و نمودار استادی وی در نگاشتن نثر عرفانی­ست.

رساله دوم، مجالس پنجگانه، گویای مقام والای وی بر منبر و عظ و خطابه بوده، متضمن تفسیر و شرح بعضی از آیات در حاوی مضامین عارفانه است.

گلستان: اثر منثور استاد، در بهار 656، به نام سعدبن ابوبکر، در هشت باب نگاشته شده و حاوی معانی بلند حکمی و اخلاقی و عرفانی و اجتماعی. (46)

در گلستان جا به جا، نکته­ها و نتیجه­گیری­های اخلاقی فراوان به شعر آورده شده و بی­گمان در این کار مناجات انصاری سرمشق او بوده است و شگرد برتر داستان سرایی و نکته­های دقیق کنایه­آمیز در بخش­های حرف­های کلیشه­ای- که در گلستان فراوان است- دست استادی بزرگ را نشان می­دهد. (47)

تاریخ وفات سعدی موضوعی مبهم و بحث­انگیز است. زیرا شرح حال­نویسان ایرانی دربارة تاریخ وفات به دو دسته تقسیم شده­اند. بعضی (مستوفی، خواند میر و امین احمد رازی) هفدهم ذی­الحجه 690هـ.ق را پذیرفته­اند و دیگران (دولتشاه، جامی و حاجی خلیفه) شوال 691 هـ.ق را تاریخ وفات می­دانند. (48)

«قزوینی» به وفات سعدی در سال 691 ق رضایت داده است. (49)

«ادوارد برون» وفات او ار سال 690 هـ.ق دانسته است. (50) در حالیکه وفات سعدی را در مأخذها به چند گونه نوشته­اند اما ذی­الحجه سال 690 هـ.ق به حقیقت نزدیکتر است. (51)


تعداد صفحات:265

متن کامل را می توانید دانلود نمائید چون فقط تکه هایی از متن در این صفحه درج شده (به طور نمونه) و ممکن است به دلیل انتقال به صفحه وب بعضی کلمات و جداول و اشکال پراکنده شده یا در صفحه قرار نگرفته باشد که در فایل دانلودی متن کامل و بدون پراکندگی با فرمت وردwordکه قابل ویرایش و کپی کردن می باشند موجود است.

فایل هایی که پس از خرید می توانید دانلود نمائید

3_1546950951_14674_2365_1055.zip0.26 MB
پرداخت و دانلود محصول
بررسی اعتبار کد دریافت کد تخفیف
مبلغ قابل پرداخت : 115,200 تومان پرداخت از طریق درگاه
انتقال به صفحه پرداخت